.
اما این که اهمیت دو نوع رمان جدی و عامه پسند که در این پژوهش به آن ها خواهیم پرداخت، در چیست، باید گفت: اگرچه در پیدایش رمان فارسی، الگوی رمان غربی نقش داشت اما پیش شرط هایی هم چون برخورد و آشنایی با مدرنیته و وجود برخی از وجوه تمدن اروپایی باعث شد که رمان با موج روشنفکری و مشروطه خواهی وارد ایران شود(اسلامی، ۱۳۸۲). این پدیده فرهنگی و ادبی در جامعه ایرانی با وجود این که تقریبا همه ی انواعش تولید شده اند، اما دو نوع جدییا نخبه گرایانه و عاشقانه عامه پسند بیشترین جایگاه و طرفدار را در بین مخاطبان و خوانندگان به دست آورده اند. در واقع هر دو نوع این رمان ها که ما یکی را در محدوده ی ادبیات ستیز و دیگری را در قلمرو ادبیات گریز جای می دهیم، در یک نظام اجتماعی جایگاهیافته اند. مردم هر دو نوع رمان جدی و عامه پسند را می خوانند و در آن ها معنا مییابند. آن ها با انگیزه هایی هم چون کسب لذت، سرگرمی، به دست آوردن اطلاعات و نیز مقاصد دیگری نظیر ایجاد مرزبندی ها یا سلسله مراتب اجتماعی میان گروه های اجتماعی (الکساندر، ۲۰۰۹) استفاده می کنند. البته بدیهی است که این نوع رمان ها، خوانندگان متفاوتی دارند. بنابراین شناخت تفاوت در خوانش های گوناگون خوانندگان، باعث می شود جهان ذهنی، نظام زیبایی شناسی و پسند ادبی گروه های مختلفی که در یک جامعه زندگی می کنند و با رفتاری مشترک (خواندن)، آثار و نتایج مختلفی را در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه سبب می شوند، بهتر وواقع بینانه تر بشناسیم. در واقع با بررسی زوایای مختلف یک داستان از نگاه قشرهای مختلف مردم و دستیابی به میزان واقع بینی و تخیل افراد یک جامعه و سنجش نوع علاقه ی آن ها برای مطالعه می توانیم به کارکردهای آثار ادبی از دیدگاه خوانندگان در قشربندی های اجتماعی پی ببریم.
۱ـ۳ـ اهداف تحقیق
هدف کلی:
مطالعه ی جامعه شناختی خوانش رمان های جدی و عامه پسند بر مبنای نظریه هوش داستانی در بین خوانندگان در شهر بندرعباس
۱ـ۴ـ سؤالات تحقیق
۱ـ آیا ویژگی های فردی-اجتماعی خوانندگان بر خوانش رمان های جدی و عامه پسند توسط آنان تاثیرگذار است؟
۲ـ چه ارتباطی میان هوش داستانی افراد با ویژگی های فردی-اجتماعی آن ها وجود دارد؟
۳ـ آیا هوش داستانی خوانندگان رمان های جدی با هوش داستانی خوانندگان رمان های عامه پسند متفاوت است؟
۱ـ۵ـ فرضیههای تحقیق
۱-ویژگی های فردی- اجتماعی خوانندگان بر خوانش رمان های جدی و عامه پسند توسط آنان تاثیرگذار است.
۲- میان هوش داستانی افراد با ویژگی های فردی- اجتماعی آن ها رابطه ی معناداری وجود دارد.
۳- هوش داستانی خوانندگان رمان های جدی با هوش داستانی خوانندگان رمان های عامه پسند متفاوت است.
۱ـ۶ـ تعاریف
۱ـ۶ـ۱ـ خوانش
جامعه شناسی ادبیات سه جز لاینفک کتاب، اثر ادبی و خواندن (خوانش) دارد که هرکدام به طور تخصصی در شاخه های جامعه شناسی کتاب، جامعه شناسی آفرینش ادبی و جامعه شناسی خواندن (خوانش) مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. یکی از وجوه قابل توجه و بسیار مهم در حوزهجامعه شناسی ادبیات، «خوانش متن» است. «خواندن» در واقع مکالمه ای بین متن و فرامتن است. از دیدگاه جامعه شناسی خواندن، همان قدر که کار نویسنده و آفرینش هنری و ادبی او، کاری خلاق است، خوانش از سوی خواننده نیز به همان میزان به خلاقیت نیاز دارد. فرایند «خوانش» پروسه ای فعال بین متن و ذهن خواننده است. یعنی ارتباطی تنگاتنگ بین تولید و دریافت اثر. تئوری های جامعه شناسی خواندن، محصول ادبیات مدرن و فرامدرن است.
۱ـ۶ـ۲ـ رمان جدی
به رمانی که سیر داستان در پی علت و انگیزه هاست و سیر حوادث در آن بسیار کند و منطقی باشد، رمان جدی می گویند. خوانش این رمان ها، برای خواننده، سوال هایی را مطرح می کند و خواننده به تأویل های جدیدی از متن می رسد. شخصیت های رمان جدی، مجموعه ای از صفات خوب و بد را با خود دارند و شخص با گذاشتن خود به جای شخصیت های داستان، می تواند تجربه های مفیدی به دست آورد. (جوادی یگانه، ۱۳۹۰، ص۵) این نوع رمان جزو ادبیات ستیز (معناگرا) به شمار می رود.
۱ـ۶ـ۳ـ رمان عامه پسند نکته : برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت homatez.com مراجعه نمایید
به رمان هایی که در قالب جنایی، روان شناسی، عاشقانه، تاریخی و … انتشار می یابند، رمان عامه پسند می گویند که عموما دارای مضامینی عاشقانه و خانوادگی هستند و از آن جا که خوانندگان این رمان ها، اغلب زنان می باشند، از آن ها تحت عنوان «رمان بانو پسند» یاد می کنند(امامی، ۱۳۸۵). نثر این رمان ها بسیارراحت است و تقریبا نکته ی غیرقابل فهمی در آن ها نیست؛ هیچ رابطه ی علت و معلولی بین رخدادهای آن وجود نداشته و آن چه هست فقط پی آیند رویدادهاست. خواننده رمان عامه پسند بیش از آن که در بند درک علت وقایع باشد، نگران دانستن بقیه ماجراست. شخصیت های آن، تک بعدی (سیاه و سفید، مثبت و منفی) هستند. (جوادی یگانه، ۱۳۹۰) این نوع رمان در قلمرو ادبیات گریز (تفننی) جای دارد.
۱ـ۶ـ۴ـ هوش داستانی
هوش داستانی یا هوش روایتی به معنای توانایی افراد در مشاهده، درک، دانستن، فکرکردن، و احساس تجارب و تاثیرگذاری بر وقایع حقیقی از طریق ابزار داستان است.
رندال (۱۹۹۹) توانایی فرد در صورت بندی (تولید روایت) و دنبال کردن
زندگی خود و دیگران (درک روایت) را هوش داستانی نامیده است. بیشتر پژوهشگران، توانایی های داستانی افراد را به عنوان یک توانایی ذهنی رشد پذیر (ماتئاس و سنگرز، ۱۹۹۸) در نظر گرفته اند که تحت تاثیر عواملی هم چون ژن (رندال ۲۰۰۸)، آموزش و بستر فرهنگی کینش و گرین، ۱۹۹۸)، عوامل فرهنگی-اقتصادی (شیرو، ۲۰۰۳)، روابط اجتماعی (باختین، ۱۹۸۱) و سن (رندال، ۱۹۹۹) قرار دارد(هاشمی،۱۳۸۸).
فصل دوم
ادبیات نظری، چارچوب نظری و پیشینه پژوهش
۲-۱- ادبیات نظری
رشتههای مختلف جامعهشناسی محصول تاملات جامعهشناسانهی انسان قرن بیستم در حوزهی فرهنگ است که هر کدام از آن ها به صورت یک نظام علمی با موضوع، هدف و روش های خاص و در پرتو نظریه پردازیهای اندیشمندان آن شناخته شدهاند و مجموعهی آن ها نظام علمی گسترده تری به نام جامعهشناسی فرهنگ را تشکیل میدهد.
جامعهشناسی ادبیات که یکی از نوترین های علوم میان رشتهای است، در میان حوزه های مختلف علوم اجتماعی به عنوان یکی از جوان ترین ها به شمار می آید و با دامنهای گسترده، یکی از پیچیدهترین و لذت بخشترین رشتههای علوم انسانی با خصیصهای ویژه میباشد.
ریشه های جامعه شناسی ادبیات را باید در فلسفه به ویژه فلسفه کلاسیک آلمان جست. چرا که بسیاری از اصول و مبانی این رشته با توجه به عقاید فلسفی کانت، هگل، مارکس و شیلر شکل گرفته است. این میان رشته ای در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و در قرن بیستم با اندیشه ها و آثار فیلسوف مجارستانی به نام جرج لوکاچ به نقطه عطف خود رسید. علاوه بر لوکاچ متفکرانی چون اریش کوهلر، لوسین گلدمن و میخائیل باختین هریک به نوبه خود در شکل گیری و شکوفایی این رشته سهم بسزایی داشته اند.
جامعه شناسی ادبیات به عنوان یک دانش میان رشته ای از یک طرف نقطه اوج علوم ادبیات است که به زبانشناسی و فلسفه مرتبط می شود و از طرفی دیگر با علوم اجتماعی و تاریخ ارتباطی تنگاتنگ دارد. اما مهمترین ویژگی آن به ماهیت ادبیات مربوط میشود (عزیززاده، ۱۳۸۸) چرا که ادبیات از طریق تخیل، امکان بازآفرینی واقعیات را فراهم میآورد و بخشی از حقیقت مغفول، مجال بازیابی پیدا میکند. ادبیات این امکان را فراهم میکند تا «از طریق باز آفرینی واقعیت، درک بهتری از خلال تصویرگری خلاق فراهم شود.» (ترابی ، ۱۳۷۹، ص۳۵)
با توجه به کارکرد جامعهشناسی ادبیات که با تحقیقات بین رشتهای و کاربردی به جستجویی دقیق میان ادبیات و جامعه میپردازد در ایران نیز که از ذخائر ادبی بسیار فراوانی برخوردار است، محققان با نگاهی نو همراه با ژرف نگری و رویکردی پویا به سمت روابط میان ادبیات و جامعه گرایش یافته اند. البته این رشته نوپا در ایران هنوز در مراحل ابتدایی به سر برده و نظریهپردازی و تولید آثار مستقل و مدون در آن دیده نمیشود. با توجه به منابع تالیفی و ترجمهای موجود، در ایران بیشتر بر روی آثار بنیان گذاران جامعهشناسی ادبیات تمرکز شده است؛ افرادی مانند گئورگ لوکاچ، لوسین گلدمن، میخائیل باختین و شارحان و مفسران و یا متاثران از آن ها (مانند ژاک لنار، ژان ایو تادیه، پیر و.زیما، اسکار پیت، لئولوونتال) که عموما فرانسوی یا آلمانی با تبار مجاری- رومانیایی میباشند و همان طور که پیشتر گفته شد اندیشه فلسفی خود را از فلسفه کلاسیک آلمان وام گرفتهاند. ترجمه آثار آن ها و دریافت و بکارگیری نظریاتشان در مطالعات پژوهشی (با تاکید بر رمان) در سالهای اخیر تلاشهایی جهت پیشرفت جامعهشناسی ادبیات در ایران بوده است. با توسعه بینش جامعهشناختی در قرن بیستم، محققان به نحو بهتری آثار هنری و فرهنگی را شناخته و میتوانند تفسیری عملی و کاربردی از این آثار به دست آورند از این رو میتوانند به بهترین وجه از آثار هنری به طور عام و از ادبیات به طور خاص برای حل مسائل و بحرانهای انسان امروزی استفاده کنند.
۲-۱-۱ بخش اول: قلمرو جامعه شناسی ادبیات
جامعه شناسی ادبیات با فاصله گرفتن از عینیت ها و مادیت ها و گام نهادن در دنیای ذهینیت ها و آفرینش ها از آغاز، همواره آمیخته با بحث و جدل های نظری بوده و با وجود پیشرفت آن در طول زمان کمتر توافقی بر سر تعریف آن، تعیین شاخهها و قلمروی موضوعی آن از جنبه نظری و یا کارکردی و عملی دیده میشود و از این جهت دشواریها و ابهامات زیادی در آن وجود دارد. با توجه به تحقیقات نظری و تجربی در طول حیات این علم بین رشتهای و این شاخه از جامعهشناسی به جهت مخدوش بودن مرزهای آن با برخی گرایشات در حوزه ادبیات و هنر مانند نقد ادبی، زیباییشناسی و تاریخ ادبیات حد و رسم مشخص و دقیقی تعیین نشده است و موضوع و قلمروی پژوهشی آن تا حدی تابع ذوق و سلیقه ناخودآگاه محققین میباشد (شادرو، ۱۳۹۰).
برای شناخت حدی از قلمرو موضوعی و شاخههای پژوهشی جامعهشناسی ادبیات می توان از بحث فرانظریه و تعیین انگارههای عمده جامعهشناسی جرج ریتزر جامعهشناس معاصر امریکایی کمک گرفت. از سه انگارهای که وی مطرح میکند یعنی واقعیت اجتماعی، تعریف اجتماعی و رفتار اجتماعی شاید دو بخش اول به این بحث مرتبطتر باشد (عزیززاده،۱۳۸۸). در این انگارهها به سنتهای نظری جامعهشناسی و روشهای پژوهش پرداخته میشود. در نگاهی اجمالی به تحقیقات عمده جامعهشناسی ادبیات با توجه به قلمروی موضوعی (در یک تقسیم بندی کلی) دو رویکرد دیده میشود؛
۲-۱-۱-۱ سنت پوزیتیویستی تجربه گرایی
این رویکرد علاقمند به بررسی تولید و توزیع و نشر اثر ادبی با توجه به عوامل اجتماعی است.نظریههای کارکردگرایان در سنت پوزیتیویستی بر ساخت و کارکرد ادبیات و جامعه و پژوهشهایی تجربی تاکید کرده و برای یافتن قوانین حاکم بر آن تلاش میکنند و در همین راستا جامعهشناسی ادبیات را مطالعه تولید، توزیع و مصرف پدیده ادبی (کتاب) میدانند و با تعیین این قلمروی موضوعی سعی در پژوهشی برای یافتن توصیف یا تبییین همبستگیهای موجود میان متغیرها داشته و یا از طریق مطالعات تطبیقی تاریخی تحلیلهای جامعهشناختی پهن دامنه و قابل تعمیم در بهترین حالت و یا ساده و مختصر و کم دامنه در حد گزارشهای تحلیلی ارائه دهند.
به طور نمونه میتوان روبر اسکارپیت جامعهشناس فرانسوی معاصر را نمایندهای از این سنت نظری نام برد، وی در فصلی از کتاب خود جامعهشناسی ادبیات به مطالعه مختصر پدیده ادبی (کتاب) و تولید کننده (نویسنده) پرداخته است. مطالعهای در باب آنکه چگونه برخی نویسندگان در بستر زمان امکان جاودانگی مییابند و همچنین چه رویدادهایی گروه هایی از نویسندگان را به صحنه میکشاند و جایگاه اقتصادی، اجتماعی آن ها در چه وضعیتی قرار دارد و اینکه اساساً حرفه ادبی چگونه ظهور یافته است. سپس به حیطه توزیع پدیده ادبی (کتاب) توجه میکند و عمل انتشار و شبکه توزیع را مورد بررسی قرار داده و در نهایت به موضوع مصرف و رابطه اثر با خوانندگان عام و یا کارشناسان و شرایط مطالعه میپردازد. وی از روشهای اسنادی پرسشنامهای وآماری و مطالعات تطبیقی و تاریخی بهره برده تا به تعریف و توصیفی در هر بخش نایل آید و با ارائه گزارش و تحلیلهایی ساده وضعیت تولید و توزیع و نشر کتاب رادر بخشی از تاریخ اروپا (بیشتر فرانسه) نشان دهد.
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت ۷۷u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
برخی از منتقدین اثر اسکارپیت را نه جامعهشناسی ادبیات و نه جامعهشناسی پدیده ادبی بلکه جامعهشناسی کتاب دانستهاند. (دوران ،۱۳۸۳) عدهای معتقدند که جامعهشناسی کتاب یا جامعهشناسی اثر ادبی به جای ماهیت آفرینش ادبی، به مجموعهای از بررسیهای جامعهشناختی درباره چاپ، پخش و دریافت و پذیرش آثار ادبی اکتفا نمودهاند و در آن به مقولاتی چون تولید، توزیع و مصرف کتاب میپردازد. آن ها ادعا میکنندکه «اسکارپیت این الگو را از حوزه اقتصاد به وام گرفته و اثر ادبی را تا حد کالایی که نویسنده آن را برای منافع مادی نوشته، ناشر برای نفع شخصی چاپ کرده و خواننده نیز نفعی مادی در آن میجوید، تقلیل داده است.» (غلام، ۱۳۸۳، ص۱۴۸).
ریتزر معتقد است که در انگاره واقعیت اجتماعی، نظریه پردازان ساختاری – کارکردی، موضوع مورد بررسی خود را با پارادایم واقعیت اجتماعی دنبال کرده و به مطالعه ساختارها و نهادها و نقش آن ها بر اندیشه و کنش فردی میپردازند و روشهای آن ها بیشتر در چارچوب روشهای کمی، آماری و مطالعات تطبیقی تاریخی قرار میگیرد (ریتزر، ۱۳۷۷).
۲-۱-۱-۲ سنت انتقادی دیالکتیکی
این رویکرد به مطالعه رابطه متن ومحتوای آفرینشهای ادبی و جامعه اقبال نشان میدهد. در این رویکرد که ریتزر از آن با عنوان انگاره تعریف اجتماعی یاد می کند، نظریه پردازان کنش، کنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی، روششناسی مردم نگارانه و وجود گرایی اگزیستانسیالیسم قرار دارند.آن ها موضوع مورد بررسی خود را تعریفی قرار میدهند که کنشگران از موقعیتهای اجتماعی خود به دست میدهند و تاثیر این تعریفها بر کنشها و کنشهای متقابل بعدی را مورد تاویل و تفسیر قرار میدهند. بنابراین بر روش مشاهده و مصاحبه (تاویل و هرمنوتیک) تاکید میکنند. پارادایم آن ها الگوی ماکس وبر مبنی بر وحدت بخشی میان سطوح خرد و کلان و عین و ذهن است. (ریتزر ، ۱۳۷۷)
طیف وسیعی از جامعهشناسان ادبیات، نزدیک به این سنت نظری میباشند. نقطه اشتراک آن ها در جامعهشناسی ادبیات پرداختن به محتوا و متن ادبی و ساختارهای معنایی مرتبط با حوزه اجتماعی است. نئومارکسیستهای هگلی چون جورج لوکاچ (متاثر از ماکس وبر) و متاثران برجستهای از او مانند لوسین گلدمن و فرانکفورتیهایی چون لئوونتال آلمانی که ازبنیان گذاران و یا